ماهيت انسان از ديدگاه قرآن

پدیدآورمنصوره وطنی

تاریخ انتشار1388/03/11

منبع مقاله

share 1390 بازدید
ماهيت انسان از ديدگاه قرآن

منصوره وطنى

از ديدگاه قرآن، انسان موجودى است دو بعدى، هم داراى بعد مثبت و هم داراى بعد منفى. انسان مى‏تواند هم سير صعودى پيدا كند؛ چنان كه مى‏فرمايد: «يا ايتها النفس المطمئنّة ارجعى الى ربّك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنّتى».

فطرت انسان از ديدگاه قرآن:

به شهادت يك سلسله از آيات قرآن، انسان داراى فطرت مى‏باشد. از جمله در آيات زير به اين مسئله اشاره شده است: «زيّن للناس حبُّ الشهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضّة و الخيل المسوّمه و الانعام و الحرث»
«براى مردم علاقه به زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت زينب داده شده است.»
در اين آيه لفظ «حب» كه به معناى علاقه و گرايش است و همچنين لفظ زيّن به معناى زينت داده شده، نشانگر آن است كه تمايلات مذكور در نهاد انسان قرار دارد و از جمله فطريات انسان به شمار مى‏رود.
آيه ديگر در سوره رحمن آمده كه مى‏فرمايد: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان».
«آيا جزاى احسان چيزى جز احسان است؟»
يعنى اگر انسان به فطرت خود رجوع كند، فطرت با زبان حال او، خواهد گفت كه جزاى احسان چيزى جز احسان نيست. اين از فطريات اوست.
از ديدگاه قرآن، انسان موجودى است دو بعدى، هم داراى بعد مثبت و هم داراى بعد منفى. انسان مى‏تواند هم سير صعودى پيدا كند؛ چنان كه مى‏فرمايد: «يا ايتها النفس المطمئنّة ارجعى الى ربّك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنّتى».
«اى نفس ملكوتى به سوى پروردگارت باز گرد كه هم تو از او خشنود باشى و هم او از تو، داخل در زمره بندگان خاصّ من و وارد بهشت من شو». و هم سير نزولى «ثمّ رددناه اسفل السافلين الاّ الذين امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجرٌ غير ممنون» «سپس او را به پست‏ترين منازل بازگردانديم، مگر آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، سپس برايشان مزدى بى‏منّت است.»
انسان در بُعد مثبت طبيعت خود گرايش به خدا دارد: «فطرة اللّه الّتى فطر الناس عليها»
«فطرت خدايى كه مردم را بر اساس آن آفريد.»
انسان‏ها چه به اين مسئله اقرار بكنند يا نكنند، اين نياز در درون ذات آن‏ها نهفته است. در آياتى ديگر از حبّ خدا سخن به ميان آمده است:
«و الذين آمنوا اشدٌّ حبّا للّه».
همچنين انسان از ديدگاه قرآن موجودى خودآگاه است: «بل الانسان على نفسه بصيرة و لو القى معاذيره»
«بلكه انسان بر نفس خويش آگاه است، هر چند كه عذر تراشى كند.»
انسان خود بهتر از هر كس ديگر، از خود و باطن خويش آگاه بوده و به اعمال خود آشناست. يكى ديگر از فطريات انسانى اين است كه انسان مى‏تواند خوب و بد را تشخيص دهد و حُسن و قبح عقلى را درك نمايد. انسان از ديدگاه فرهنگ اسلامى موجودى است ملهم از فجور و تقوى: «فالهمها فجورها و تقويها».
انسان از نظر آفرينش تركيبى است از لجن و روح، مجموعه‏اى از حيوانيّت و روحانيّت، بالقوه توان صعود به مرحله «خليفة فى الارض» و در سير نزولى امكان رسيدن به مرحله «بل هم اضلّ» را داراست. از اين رو انسان از نظر تعليمات، آگاه بر فجور و تقوى است و قادر به تشخيص فجور، تمايلات بالفعل حيوانى، و تقوى، روحانيّت بالقوّه مى‏باشد، لذا برخى از مفسّران گفته‏اند اين آيه اشاره به حسن و قبح عقلى است كه خداوند توانايى درك آن‏ها را به انسان داده است.
جنبه حيوانيّت نياز به آموزش ندارد؛ چون بالفعل موجود است، مثل توانايى خوردن و آشاميدن... امّا جنبه روحانيّت نياز به آموزش و تربيت دارد؛ چرا كه موجوديّتى بالقوّه دارد و بايد با تعليم و تربيت به شكوفايى و منصه ظهور برسد: «و هديناه النجدين»؛ و دو راه[خير و شر] را به او نشان داديم».
از ديگر فطريات انسان «وجدان» يا «نفس لوّامه» است: «لا اقسم بيوم القيامة و لا اقسم بالنّفس اللّوامة».
«قسم به روز قيامت و قسم به نفس ملامتگر.»
روان شناسان نيروى ملامت كننده درون انسان را وجدان اخلاقى ناميده‏اند و قرآن از آن به نفس لوّامه تعبير مى‏كند كه بيانگر اين معناست كه اين نيرو از ابعاد نفس انسان به شمار مى‏رود و جزو ذات آدمى و داراى نمودهاى بى‏شمارى است، از جمله اين كه وجدان قاضى امين است، نظارت مى‏كند و راهنماى امين و مطمئنى است، هم شكنجه مى‏دهد و هم شكنجه مى‏بيند، ميزان سنجش بسيارى از امور است، حكم مى‏كند و شماتت مى‏كند و آرامش مى‏يابد و برخى بايدها و نبايدها را تفكيك مى‏كند.

جنبه‏هاى منفى طبيعت انسان در قرآن

همان گونه كه اشاره شد، طبيعت انسان داراى دو بُعد مثبت و منفى است. بعد مثبت وى را بيان نموديم و حال به بُعد منفى انسان اشاره مى‏كنيم. قرآن كريم يك بُعد از ابعاد نفس انسان را نفس امّاره مى‏داند كه او را به سوى كارهاى زشت و پست فرا مى‏خواند. «انّ الانفس لامارةٌ بالسّوءِ الاّ ما رحم ربّى»؛ «همانا نفس به كارهاى بد امر مى‏كند، مگر اينكه پروردگار به لطف خود رحم كند».
«و لقد خلقنا الانسان و نعلم مانوسوس به نفسه»؛ «ما انسان را آفريديم و مى‏دانيم آنچه را كه نفس او به آن وسوسه مى‏كند».
نفس امّاره به گونه‏اى است كه مى‏توان تمامى ابعاد منفى طبيعت انسان را از شئونات آن دانست.
از نظر قرآن اگر انسان احساس بى‏نيازى و توانگرى كند به سركشى و طغيانگرى خواهد پرداخت.
«كلاّ انّ الانسان ليطغى اَنْ راهُ استغنى»؛ «زنهار همينكه انسان خود را بى‏نياز ببيند سركشى مى‏كند».
يعنى اگر انسان به مقامى برسد يا جاه و جلالى را به دست آورد يا به مال و ثروتى دست يابد، گمان مى‏كند از خدا نيز بى‏نياز است و از اين رو به طغيانگرى مى‏پرازد.
از نظر قرآن انسان ذاتا عجول است: «كان الانسانُ عجولاً»؛ «انسان موجودى شتابگر است.»
انسان موجودى حريص است: «انّ الانسان خُلق هلوعا اذا مسَّهُ الشرُّ جزوعا و اذا مَسَّهُ الخيرِ منوعا».
«همانا انسان سخت حريص آفريده شده است، چون شر و زيانى به او برسد سخت جزع مى‏كند و چون خير به او برسد منع احسان مى‏كند.»
البته حرص شديد به خودى خود صفت نكوهيده‏اى نيست؛ چون وسيله‏اى است كه اگر در جهت مثبت استفاده شود، انسان را به كمال وجودى مى‏رساند و صفت پسنديده‏اى است و در صورتى كه در مورد هواهاى نفسانى به كار برده شود صفت نكوهيده‏اى است. انسان موجودى بخيل است؛ «و كان الانسان قتورا»؛ «انسان سخت بخيل است»، انسان موجودى كفران پيشه است: «و انّآ اذا اذَقنا الانسان منّا رحمةً فرحَ بِها وَ اِنْ تُصِبْهم سيئةً بِما قدّمت ايديهم فانَّ الانسان كفورٌ»؛ «هنگامى كه ما رحمتى را از خود به انسان مى‏چشانيم بر اثر آن خوشحال مى‏شود و همين كه آثار سوء اعمالش را مى‏گيرد كفران مى‏كند. همانا انسان كفران پيشه است.
انسان موجودى فخر فروش است: «انّه لَفَرِحٌ فخورٌ»؛ «همانا او بسيار شاد و فخر فروش است.»
از ديدگاه قرآن انسان با وجود فطريات مشترك، داراى استعدادهاى مختلف است. «اَهُمْ يَقسِمون رحمةً ربّك نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعضٍ درجاتٍ ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمة ربّك خيرٌ ممّا يجمعون»؛ «آيا آن‏ها رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند؟ مايه‏هاى معيشت را ميان آن‏ها در زندگى دنيا تقسيم نموده‏ايم و برخى را بر برخى ديگر [از نظر استعداد] برترى بخشيده‏ايم تا گروهى گروه ديگر را [به طور متقابل] مسخّر خويش قرار دهند، و رحمت پروردگار تو از آنچه كه آن‏ها گرد مى‏آورند بهتر است.»
به گفته مفسرين منظور از معيشت تقسيم شده، استعدادها و امكان‏ها و شايستگى‏هاى مختلفى است كه خداوند در نهاد انسان‏ها قرار داده است. همچنين از ديدگاه قرآن انسان موجودى متعادل و ابعاد وجودى انسان داراى تناسب و هماهنگى است: «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم»؛ «همانا انسان را در نيكوترين تركيب و تعديل آفريديم».
انسان مركّب از مقدّمات فطرى و غريزى فراوانى است كه اين مقدّمات در نيكوترين صورت ممكنه آفريده شده‏اند تا انسان بتواند با استفاده از نيروى اختيار و انتخاب خود را به كمالات انسانى آراسته سازد. «و صوّركم فاحسن صوّركم»؛ «شما را به بهترين صورت آفريد.»
آنچه از مجموع اين آيات بر مى‏آيد، اين است كه انسان داراى يك سلسله امور فطرى مشترك و متفاوت ذاتى مؤثر در شكل‏گيرى شخصيت مى‏باشد كه والدين و محيط در ايجاد آن هيچ گونه دخالتى نداشته و همه انسان‏ها در وجود خود به طور ثابت و يكسان از اين موهبت الهى بهره‏مندند. به بيان ديگر مى‏توان گفت خداوند انسان را با زمينه‏هاى ذاتى خلق نموده است تا در انتخاب راه خير و شر و ضلال و صلاح حجّت را بر او تمام نمايد؛ زيرا وسيله تشخيص را به همگان عطا نموده است و از سويى نيروى اختيار و انتخاب را وسيله آزمايش انسان‏ها قرار داده كه كدامين طريق را بر مى‏گزينند. پاسخ به خواهش‏هاى نفس امّاره با هدايت رحمانى نفس لوّامه و نفس مطمئنه مطلب قابل تأملى است. توجّه به عوامل تأثيرگذار در انتخاب راه سعادت در اختيار انسان است كه از جمله اين عوامل، تربيت خانوادگى و ويژگى‏هاى روحى و روانى و رفتارى والدين است.
اين ديدگاه مكتب اسلام درباره ماهيّت انسان با فرهنگ غرب درست در نقطه مقابل است؛ زيرا غرب براى انسان موجوديّت و ماهيّتى غير از مادّه و تمايلات حيوانى قايل نيست. ديدگاه اسلامى مى‏گويد انسان بايد از مرتبه بالفعل حيوانيّت به مرحله كمال روحانى و خليفة اللّهى برسد كه اين، شدن را ايجاب مى‏كند و لزوم تعليم و تربيت و تهذيب نفس از رذايل اخلاقى را اثبات مى‏نمايد. امّا در ديدگاه غربى چون از غرايز حيوانى و نفوذ ماديّت در وجود انسان چيزى متصوّر نيست، به اشباع هر چه بيشتر اين غرايز قائل است. لذا از يك پديده واحد، ثأثيرات متفاوت در دو فرهنگ مى‏بينيم كه نشان از تفاوت ماهوى فرهنگى است، به طور مثال مسئله حجاب در فرهنگ اسلامى براى امنيّت و سلامت اجتماعى جامعه ما اهميّت فراوان داشته و يك ضرورت آشكار و غير قابل انكار به شمار رفته و نوعى ارزش مى‏باشد، امّا در غرب خطرى براى امنيت و اهداف استعمار فرهنگى كه اصلى‏ترين وسيله آن زن مى‏باشد محسوب شده، لذا با آن مقابله مى‏شود. بروز دو تأثير متفاوت از يك پديده واحد نشانگر آن است كه اين دو فرهنگ نمى‏تواند جايگزين ديگرى گردد؛ مگر اين كه ديدگاه خود را در ماهيّت انسان تغيير دهد.
بنابراين با دقّت در آيات مذكور معلوم مى‏گردد كه چرا فرهنگ‏ها مختلف است، چرا اصرار بر اديان و مذاهب وجود دارد، چرا برخى حكم عقل را كنار نهاده و بر باطل مصرّند؟ و چرا...

پى‏نوشت‏ها

1. سوره آل عمران (3) آيه 14.
2. سوره فجر (89) آيه 27 - 30.
3. سوره تين (95) آيات 6 و 7.
4. سوره روم (30) آيه 30.
5. سوره بقره (2) آيه 166.
6. سوره قيامت (75) آيات 14 و 15.
7. سوره شمس (91) آيه 8.
8. ر.ك: تفسير نمونه، ج 27، ص 47.
9. سوره بلد (90) آيه 10.
10. سوره قيامت (75) آيه 12.
11. سوره يوسف (12) آيه 53.
12. سوره ق (50) آيات 15 و 16.
13. سوره علق (96) آيه 67.
14. سوره اسراء (17) آيه 11.
15. سوره معارج (70) آيه 19.
16. سوره اسراء (17) آيه 100.
17. سوره شورى (42) آيه 48.
18. سوره هود (11) آيه 10.
19. سوره زخرف (43) آيه 32.
20. سوره تين (95) آيه 4.
21. سوره غافر (40) آيه 64.

مقالات مشابه

انسان و ساحات وجودی او بر مدار آموزه‌های رشدشناخت قرآنی - اوصیایی(ع)

نام نشریهانسان پژوهی دینی

نام نویسندهاحمد آکوچکیان, رضوانه دستجانی فراهانی, زهرا صفری

نظریه‌ی «حیّ متأله» در سنجه‌ی آموزه‌های قرآن و عترت

نام نشریهاندیشه دینی

نام نویسندهمحمدعلی دولت, علی افضلی, سیدمهدی سجادی, محمد پارچه باف دولتی

تحلیلی بر حقیقت انسان از رهگذر آیات و روایات

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدعلی دلبری, محمد اسحاق عارفی

هویت از منظر قرآن و فلاسفه

نام نشریهبینات

نام نویسندهجمیله علم الهدی

جوان و رموز خلقت

نام نشریهفصلنامه قرآنی کوثر

نام نویسندهفاطمه نادعلی

گامي در خودشناسي ( قصه هستي )

نام نویسندهاحمد شماع‌زاده

قرآن و راه تشخيص هويت انسان

نام نویسندهمنصوره فرقانی

انسان شناسى از منظر مير حيدرآملى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمصطفی خلیلی

ماهیت انسان از دیدگاه قرآن

نام نشریهنشریه شمیم یاس

نام نویسندهمنصوره وطنی